امروز یکی از سکانس های زندگیم اتفاق افتاد که باید کراپ بشه، قاب کنی بزنی یه گوشه
امروز توی بوتیک یکی از دوستام بودم، داشتیم میگفتیم میخندیدیم، خیلی معمولی و خوش! که یهو یه نفر اومد تو و اون خندیدن ها رو که خراب کرد هیچ، امشب رو هم کوفتم کرده ... اصلا تا با هم روبرو شدیم لبخندم بطور سریع و سیری تبدیل شد به یه چهره ی خیلی خیلی جدی ...
امان از این جور ادمها
امان